مراکز مغزی حافظه
حدود یک سده است که دانشمندان علوم اعصاب و رفتار در جست و جوی مراکز مغزی مربوط به هر یک از انواع حافظه اند. آنان در سال های اخیر به مدد بهره گیری از فناوری نوین مربوط به مطالعه مغز (نظیر FMRI یا تصویربرداری طنین مغناطیسی کارکردی) توانسته اند برخی مراکز مغزی فعال در هر یک از انواع حافظه را شناسایی کنند.

 

به عنوان مثال آنان نشان داده اند که بخش عمومی اطلاعات مربوط به «حافظه اجرایی» در مخچه ذخیره می شود. به همین سبب، در صورت آسیب دیدن این بخش از مغز، بسیاری از توانمندی های مربوط به این نوع حافظه نیز از بین می رود.

 

همچنین اطلاعات مربوط به «حافظه معنایی» (سمانتیک) عمدتاً در لوپ پیشانی نیمکره چپ ذخیره می شود. در حالی که اطلاعات مربوط به «حافظه رویدادی» عمدتاً در لوپ پیش پیشانی نیمکره راست مغز ذخیره می شوند. همچنین شواهد متقنی وجود دارد که نشان می دهد دو مرکز مغزی دیگر، یعنی هیپوکامپ و آمیگدال، نقش مهمی در حافظه و یادگیری دارند. مرکز اول نقش اساسی در یادگیری های پیچیده دارد و مرکز دوم در انسجام حافظه نقش زیادی بازی می کند. آسیب به هر یک از این دو مرکز نیز اثرهای تخریبی شدیدی بر حافظه بر جای می گذارد.

 

صرفنظر از این که کدام بخش مغز درگیر حافظه و یادگیری است، چند نکته در خصوص رابطه مغز و حافظه (یا مغز و یادگیری) درخور توجه اند: نخست آن که، هرچقدر یک فرد در سال های آغازین زندگی (بویژه دوران طفولیت و کودکی) در معرض محرک های بیشتری قرار گیرد (یعنی محیط زندگی او از نظر فرهنگی و محرک های حسی غنی تر باشد) در مغز او سیناپس ها (اتصالات) بیشتری شکل می گیرد و در نتیجه مغز او فعال تر خواهد بود. دوم آن که گرچه بخش زیادی از ساختارهای مغزی قبل از تولد و در سال های آغازین زندگی شکل می گیرند، اما آموزش مستمر می تواند حتی تا بزرگسالی تغییراتی در ساختارهای مغزی ایجاد کند (حتی با آموزش فشرده و روان درمانی می توان طرح واره ها (اسکیماها) یی را که در آغاز زندگی در مغز شکل گرفته اند و موجب شکل گیری شخصیت شده اند، تغییر داد).

 

سوم آن که، آن دسته از اتصال های مغزی که در عمل مورد استفاده قرار نمی گیرند، عملاً کنار گذاشته می شوند. به همین خاطر وقتی فرد از اتصال های مربوط به یک استعداد (مثلاً استعداد موسیقایی) استفاده نکند، پس از مدتی آن اتصال ها از میان برمی خیزند به گونه ای که گویی آن استعداد زایل شده است.

 

چهارم آن که هر چقدر یک فرد دانش و مهارت بیشتری کسب کند به همان میزان مغز او کارآمدتر می شود و سرانجام باید به یاد داشت که مغز قفسه ای برای بایگانی و ذخیره صرف اطلاعات و مهارت ها نیست بلکه ساختاری است برای سازماندهی اطلاعات به گونه ای که بتوان به صورت موثر بدان ها دست یافت و از آنها بهره گرفت.
    
علل فراموشی چیست
اطلاعات به دلایل مختلفی فراموش می شود. در سطور زیر تنها برخی از مهم ترین آن دلایل یادآور می شوند:


1- تداخل:

تداخل زمانی رخ می دهد که اطلاعات آموخته شده جدید فرصت رمزگردانی پیدا نکند.

 

2- سازماندهی ناصحیح اطلاعات:

وقتی اطلاعات آموخته شده به صورت منظم و با استفاده از رمزهای معین، سازماندهی نشده باشند، یادآوری آنها کاری دشوار است. در چنین شرایطی تصور می کنیم که دچار فراموشی شده ایم در حالی که ممکن است حافظه آسیبی ندیده باشد بلکه بازخوانی اطلاعات، آن هم به سبب رمزگردانی ناصحیح، دشوار شده باشد. بنابراین بهتر آن است که همواره اطلاعات را با استفاده از رمزهای معین و به صورت صحیح، با تامل و تدبر سازماندهی کنیم.

 

3- کاهش هشیاری:

عواملی نظیر خستگی، مصرف زیاد داروهای مسکن و خواب آلودگی سطح هشیاری را کاهش می دهند.

 

4- خلق منفی:

شواهد پژوهشی زیادی وجود دارد که نشان می دهد هیجانات منفی (نظیر خشم و نفرت و نیز کاهش خلق بویژه در افسردگی) موجب کاهش ظرفیت ذخیره، اندوختن و بازخوانی اطلاعات از حافظه می شود. علاوه بر آن، اضطراب و تنیدگی (استرس شدید) نیز به سبب تاثیر عمیقی که بر دامنه توجه و ادراک برجای می گذارند، ظرفیت حافظه را کاهش می دهند.

 

5- اختلالات مغزی- شناختی:

اختلالاتی نظیر آلزایمر و دمانس اثرات شدیدی در مراکز شناختی مغز، بویژه بخش های مرتبط با حافظه، برجای می گذارند. اختلال در حافظه نیز به نوبه خود موجب اختلال در سایر کارکردهای شناختی مغزها نظیر توجه، ادراک و زبان می شود.

 

6- عدم مصرف مواد غذایی کافی:

ثابت شده است که کاهش سروتونین، استیل کولین و نوراپی نفرین (ناقلان عصبی- شیمیایی) مغز با کاهش ظرفیت حافظه همراه است. به همین سبب افرادی که مواد غذایی نظیر گوشت سفید، سبزیجات، لوبیا و سویا را کم مصرف می کنند، ممکن است با کاهش این مواد در مغز مواجه و در نتیجه دچار ضعف حافظه شوند.

 

7 - خواب ناکافی:

بی خوابی و اساساً هر نوع اختلال خواب، دشمن حافظه است. چه امروزه ثابت شده است که اولاً کاهش خواب موجب کاهش ظرفیت حافظه کوتاه مدت می شود و لذا یادگیری را با دشواری روبه رو می سازد و ثانیاً کاهش خواب و بیخوابی مانع تحکیم اطلاعات آموخته شده در مغز می شود.

 

8- هجوم افکار منفی:

در اختلالاتی نظیر وسواس، اضطراب، سوءظن و نظیر آن، افکار مزاحمی به صورت تهاجمی مغز را آماج حمله قرار می دهند. این نوع افکار از یک سو بخشی از ظرفیت محدود توجه و ادراک را مشغول خود می سازند و از دیگر سو در فرایند پردازش و سازماندهی اطلاعات ایجاد اختلال می کنند. از همین روی مادامی که این افکار یا مداخلات صحیح درمانی از میان رانده نشوند، نباید از کاهش دامنه حافظه تعجب کرد.

 

9- آسیب های مغزی:

آسیب های وارده به مغز بویژه آسیب به بخش پیشانی و گیجگاهی مغز نیز ممکن است موجب ضعف حافظه و فراموشی شوند.

 

10- افزایش سن:

پس از 60 سالگی اندکی از ظرفیت حافظه کوتاه مدت کاسته می شود. لیکن سن به خودی خود تاثیری بر حافظه بلندمدت برجای نمی گذارد.